یادته بارون میومد
زیر یه چتر قدیمی
همه از بارون فراری
ما زیر بارون میدویدیم.
گفتی موندنی ترین روز
همینه که باتو هستم
واسه لمس داشتن تو
از کسی نمیترسم.
دو تا پاییز گذشته
زیر بارون با تن خیس
توی تنهایی میمیرم
شونه های هیچ کسی نیس.
حالا تا بارون میگیره
حس برگارو میدونم
دیگه چترو دوس ندارم
زیر بارون نمیمونم.
تو دلم چه آتیشی بود
وقتی گفتی باهات میمونم
پرسیدی چه حسی داری
گفتم انگار نمیدونم.
خیلی قشنگ بود!
خودت گفتی؟
na aziam.man nagoftam.
Dar ghaede bayad khoshal bashi na in ke begi nemidoonam ha?
وبلاگ خوبی داری.میدونی که باهات رودربایسی ندارم پس بذار راستشو بگم.بهتر نیس داستان کوتاهای قشنگی که خودت مینویسیو بنویسی توش؟
akhe oonaro mikham ketabesh konam.vase haminam neminevisam inja.mikham vaghti ketab shod bedam be doostam.avalisham to va leiloon hastin.rasti leiloon khodesh shaere.yak sherayi mige hafez pishesh kam miare.
سلام.من همیشه بهتون سر میزنم.این پستتون عالی بود
vaghan mamnoon k sar mizanido nazar nemidin.
زیبا بود