ای خدا دلم خیلی گرفت وقتی تلفن خونه زنگ زد و یکی با یه بغض خسته گفت مامان بزرگت رفت پیش خدا.من از نعمت داشتن مادربزرگ و پدر بزرگ محروم بودم.اما همین دو دقیقه پیش پدربزرگ بهتربن دوستم رفت پیش خدا اون بالا بالاها.بیاین همه یه فاتحه نثار روحش کنیم که هم من هم دوستم عاشقش بودیم.
الهم صلی علی محمد و ال محمد
تا وقتی دبستان بودیم همش دنبال نمره 20 بودیم.(بدون هیچگونه حسودی)
وقتی رفتیم راهنمایی نمرمون از 19 پایینتر نمیومد.(بازم حسودی نبود اما لج و لجبازی نبود)
رفتیم دبیرستان چشم تو هم چشمیا نمیداشت از 18 کمتر شیم.(ایندفه حسودی بود اما لجبازی نبود)
امروز رفتم خون دادم.کلی درد داشت.کلی سوراخ شدم.کلی سوزن زد.کلی جیگرم کباب شد.کلی گریه کردم.کلی غصه خوردم.کلی ناراحت شدم.کلی خون ازم گرفتن.کلی یه عالمه شد.۲ ۳ لیتر شد کلی.کلی کلی شد جدی.جدی جدی شد کلی.منم شدم کلی فروش و کلی فروش شد کلیه فروش.